گفت مشق نام ليلي مي‌كنم       خاطر خود را تسلي مي‌كنم      وبلاگ اتاق آبي

چهارشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۴


چارسالي يكبار


چارسالي يكبار، فرصتي دست دهد
عمر آن كوتاه است
چند روزي است فقط

مثل رويا
مثل يك خواب كه از چشم من و تو بپرد
و در اين مبهم رويا كه معلق شده‌ايم
ارزش ما مردم، به سخن چند برابر شده است

همه خواهند كه ما، خفه در رفاه و شادي گرديم
و جوانان شده اند همچو نفس، چو گل سرسبد آدمها
نكند زوج جواني مانده بي كاشانه
نكند دست جواني نرسد بر همسر
چه طلايي هستند اين جوانان و نمي دانستيم


روستا ها كه دگر عروس دنيا شده‌اند
اعتلاي آنها، شده همچون ضربان دلشان در سينه
نكند اندوهي روحشان را كمي آزرده كند
نكند نفس كشند و نرسد هواي تازه به گل ششهاشان

هيچ مي‌دانستيد گراني و تورم چه بد است
وقت را دريابيد
چند روز است فقط
من نمي دانستم و برايم گفتند كه گراني چه و چه
و فلان جور و فلان جور زپاي مي‌توانش بركند
چقدر آسان بود و نمي‌دانستم
خوب شد فهميدم

شاد باشيد كه علم و تحقيق، مشكلاتش همه حل خواهد گشت
خواهد گشت، مگر شك داريد
همه باهم به مدرنيته خوش آمد گوييد
ريه را پر بكنيد
كه هواي تازه، چند روز است فقط

فرصت از كف ندهيد
مهربانند همه
چند روز است فقط
چارسالي يكبار