گفت مشق نام ليلي مي‌كنم       خاطر خود را تسلي مي‌كنم      وبلاگ اتاق آبي

دوشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۵


ادامه آنيما

وقتي كه وبلاگ رو باز ميكنم و تاريخ آخرين نوشته رو مي‌بينم كه مال يكي دو ماه پيشه دچار عذاب وجدان مي شم چون احساس مي‌كنم كه دارم مغلوب كاروزندگي مي‌شم. اما من به اين مبارزه ادامه خواهم داد تا مغلوب نشوم هرچند به سختي و با چشمان خواب آلود
:نوشته قبليم راجع به آنيما بود و اينك ادامة آن
گفتيم كه هنرمندان جزو آن گروه خاصي هستند كه گاهي كاملا به قلمرو آنيما نزديك مي‌شوند و در آن ظلمات با او هم سخن مي‌گردند و گاهي حتي تصويري از سايه و روشن او نقش مي‌بندند و حتي گاهي در مقام كاتبي گفته‌هاي آنيما را كتابت مي‌كنند
همزباني و مواجهه با آنيما گاهي در خواب صورت مي‌گيرد. برخي اذعان داشته‌اند كه اثر هنري در خواب به آنها الهام شده است. آنچه در باب آنيما و آنيموس مهم و قابل توجه است اين است كه اگر كوششي در جهت شناخت و رسيدن به توازن و همزباني با اين روح پنهان صورت گيرد چنانكه در خواب و بيداري و در خودآگاهي و ناخودآگاهي با او يعني در حقيقت با خود در حال صلح و صفا به سر ببريم، نه تنها كردار مارا مغشوش و خواب مارا آشفته نمي‌سازد بلكه زاينده نگاه‌هاي تازه و احساس زيبايي و الهام در ما نيز هست
در تفكر اساطيري يونان قديم به زبان رمزي آمده است كه موجود كامل نر-ماده است مثلا موجود ازلي الهي چنين بود يا شيوا گاهي خداي نيمه مرد و نيمه زن خوانده شده است. به هر حال انسان كامل واحد دوتايي زن و مرد است و شايد همين تفكر منشا ازدواج نكردن مردان كامل در اعصار كهن بوده است. يك مرحله از اين بالاتر و قديمي تر اين تفكر است كه جسم و روح دو چيز جداگانه نيستند و در عالم وحدت جسم و روح به‌طور كامل از هم جدا نشده بود از اين رو مايه تمام آثار برجسته ادبي بازگشت به همان وحدت ازلي است
آنيما دوجنبه متضاد دارد گاهي منفي و آزار دهنده و گاهي هم مثبت و آرامش بخش. به قول يونگ: آنيما از لحاظ وابستگي به كيفيات و سنخ‌هاي متفاوت زنان، دو سويه است. يكي روشن و ديگري تاريك. در يك سو خلوص خير و تمثال نجيب الهه مانند و در سوي ديگر فريبكار و ساحره مكان گزيده اند
در بوف كور اين جنبه منفي با لكاته و در غزل عاشقانه فارسي با معشوق بي‌ترحم و يا جفا كار و هرجايي بيان شده است و جنبه روشن و الهام بخش آن در بوف كور همان زن اثيري و در غزلها معشوق متعالي آسماني است. بئاتريس به صورت فرشته بر دانته متجلي مي‌شود و اورا با خود به سير در بهشت ميبرد و يا رواي بوف كور مي‌گويد: اين دختر، نه اين فرشته براي من سرچشمه تعجب و الهام ناگفتني بود
الهام و جذبه در واقع تماس هنرمند با خود يعني با همين آنيماست به نحوي كه خودآگاه مضمحل شود و آنيما از اعماق ناخودآگاه سخن گويد. اين است كه در بسياري از آئين هاي مذهبي قديم خود آگاه را به‌وسيله مواد مسكر يا مخدر ضعيف يا محو ميكردند تا مانع بروز ناخودآگاه نشود. بايد گوش سر را كر كرد تا زبان دل بگويد. تجربه نوشتن در پناه مخدر و مسكر در مكتب‌هاي نوين هنري هم معمول بوده است. مولانا بارها فرياد زده است كه مستي او از هر مخدرو مسكري فراتر است
باده در جوشش گداي جوش ماست/چرخ در گردش اسير هوش ماست
باده از ما مست شد ني ما ازاو/ قالب از ما هست شد ني ما از او
: و سهراب
حرف بزن اي زن شبانه موعود
زير همين شاخه‌هاي عاطفي باد
كودكي ام را به دست من بسپار
در وسط اين هميشه هاي سياه
حرف بزن خواهر تكامل خوشرنگ
خون مرا پر كن از ملايمت هوش
نبض مرا روي زبري نفس عشق
فاش كن
روي زمين‌هاي محض
راه برو تا صفاي باغ اساطير
در لبه فرصت تلالو انگور
حرف بزن حوري تكلم بدوي
حزن مرا در مصب دور عبادت
صاف كن
در همه ماسه‌هاي شور كسالت
حنجره آب را رواج بده
بعد
ديشب شيرين پلك را
روي چمن‌هاي بي تموج ادراك
پهن كن

قسمت آخر شعر از نظر خود من خيلي جالبه. ديشب شيرين پلك كه همان خواب آسوده بي فكرو خيال است را بر چمن‌هاي بي تموج ادراك يعني ذهن خالي و پاك از هر دغدغه پهن كن. آسوده بخواب! كريشنا مورتي نيز به يكي از شاگردان خود گفته بود كه هرگز خواب نمي‌بيند زيرا هم با شعور خودآگاه و هم ناخودآگاه نگاه مي‌كند. پس ديگر چيزي براي رويا باقي نمي‌گذارد و هنگامي كه مي‌خوابد به آرامش كامل مي‌رسد
.بعد از اين بحث آنيما احتمالا بپردازم به موضوع جبر يا اختيار انسان كه قبول هركدام دغدغه‌هاي خاص خودش را دارد
!سرسبز باشيد و شاد و سلامت