گفت مشق نام ليلي مي‌كنم       خاطر خود را تسلي مي‌كنم      وبلاگ اتاق آبي

جمعه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۵


آنيما

لحظه‌هايي هست كه حس مي‌كني يكي تورا مي‌پايد. دم درگاه ايستاده. همين‌جا در آستانه در.
در سايه روشني ايستاده كه سرش در تاريكي واقع است. صورتش را نمي‌بيني.
اگر نقاش هستي تلاش مي‌كني تصويرش كني. نمي‌شود. آن نمي‌شود كه در پس زمينه ذهنت هست.
اگر شاعري در شعرهايت گل مي‌كند. گاهي"او" مي‌شود و گاهي "بانو". گاهي"تو" مي‌شود و گاهي"روح هزار تو". گاهي "غزال شيشه‌اي" مي‌گردد و گاهي"مهوش آئينه رو" و گاهي "شبح آينه پوش"
حتم دارم كه تويي آن شبح آينه پوش
عاشقي جرم قشنگي است به انكار مكوش
اهل نوا باشي در نغمه‌هايت جاري مي‌شود. اهل قلم، در نوشته‌هايت مي‌رقصد ويا اصلا او مي‌گويد و تو مي‌نويسي ناخودآگاه. مادر مي‌شود. معشوق مي‌شود. نصيحت كن مي‌شود. اغلب شبها مي‌آيد. به عقيده من اين همان دم است كه بايد دريابي. اسيرش نكني پر‌ميزند و مي‌رود.
اما هيچوقت وصل مطلق ممكن نيست. "هميشه فاصله‌يي هست:
اگرچه منحني آب بالش خوبي است
براي خواب دلاويز و ترد نيلوفر
هميشه فاصله‌يي هست
و عشق
صداي فاصله‌هاست
صداي فاصله‌هايي كه مثل نقره تميزند
اين احساس يا واقعيت را "يونگ" روانشناس در چارچوب آنچه بشود در كتاب نوشت در آورده است كه بخشهايي از آن را در زير مي‌آورم: اين قسمت برگرفته از كتاب نقد شعر سهراب نوشته دكتر سيروس شميسا است.
آركي تايپ يا صورت مثالي يا كهن الگو يا صورت اساطيري، از محتويات ذهن ناخود‌آگاه جمعي است كه يونگ تظاهرات آن را روانواره يا شبه روح خوانده است. ناخودآگاه جمعي، روحي را عرضه مي‌كند كه برخلاف پديده‌هاي رواني قابل درك، نمي‌توان مستقيما آن را دريافت. به سبب همين طبيعت غيرقابل تشخيص آن، يونگ آن را شبه روح نام گذاشته است.
يكي از مهمترين و پيچيده ( و جلب!)ترين آركي تايپ ها كه يونگ مشخص كرده است، آنيما است. آنيما روان مونث درون مرد است يا طبيعت زنانة مستتر در مرد و همينطور آنيموس كه طبيعت مردانه مخفي در زن. آنيما در روياها و تخيلات و نقاشي ها و شعرها و داستان ها به صورت معشوق رويايي تجلي ميكند و همينطور آنيموس كه به صورت عاشق رويايي جلوه مي‌نمايد. يونگ معتقد است كه هر مردي در خود تصوير ازلي زني را حمل مي‌كند، نه تصوير اين زن يا آن بخصوص را بلكه يك تصوير به خصوص زنانه را. اين تصوير اساسا ناخودآگاه است. عاملي است موروثي از اصلي ازلي كه در دستگاه حياتي مرد مستتر است، صورت مثالي از همه تجربيات اجدادي جنس مونث و خزانه‌اي از همه تجربيات و احساساتي كه تا كنون در زنان بوده است.
آنيما در ادبيات به صورت معشوق و مادر تجلي ميكند و نزديكي مطلق به آن محال‌گونه و دشوار است و به‌طوركلي بايد گفت كه خودآگاه بر آن مسلط نيست چنانكه بسياري از هنرمندان از اينكه نتوانسته‌اند آنچه را كه مي‌خواهند تشريح كنند به گلايه پرداخته‌اند:
« نمي‌دانم تا نزديك صبح چندبار از روي صورت او نقاشي كردم ولي هيچكدام موافق ميلم نمي‌ش، هرچه مي‌كشيدم پاره ميكردم. از اين كار نه خسته ميشدم و نه گذشتن زمان را احساس ميكردم.»(بوف كور، هدايت).
به نظر ميرسيد كه تمام آدمها اين صورت مثالي را در خود دارند و گروهي كه تظاهرات آن را به نمايش مي‌گذارند اغلب هنرمندان هستند كه به قلمرو آن نزديك مي‌شوند و در آن ظلمات با اوهم سخن مي‌شوند و گاهي حتي تصويري از سايه روشن او نقش مي‌بندد و حتي گاهي در مقام كاتبي گفته‌هاي آنيما را كتابت مي‌كنند. در اين صورت معمولا سخن از شب و تاريكي است و ماهيت نوشته ها مبهم و درهم و ظاهرا بر خلاف منطق است و در عين حال گاهي نشانه‌هايي دارد كه آن را از هذيان و دروغ‌پردازي متمايز مي‌كند.

البته اين نوشته خيلي ادامه داره اما واسه اينكه حوصله سربر نشه همينجا قطعش ميكنم بقيشو اگه حسش بود توي يه يادداشت ديگه مي‌نويسم.

راستي يادم نرود به قول باباي تارا كوچولو كه واقعا راست هم ميگه: سامي نان سنگك دانه‌‌اي 200 تومان است! و به قول عزيز ديگري: سامي زندگي سخت است