گفت مشق نام ليلي مي‌كنم       خاطر خود را تسلي مي‌كنم      وبلاگ اتاق آبي

پنجشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۶


آبي

ارزش اين اتاق آبي رو حالا بيشتر مي‌فهمم كه مدتيه چيزي ننوشتم. و بيشتر از اون ارزش نوشتن برام مشخص شد كه چه قدر مي‌تونه آرامش بخش باشه. قرار بود توي اين يادداشت مستندات قرآني رو راجع به جبر و اختيار بنويسم، اين كار رو به فرصت مناسب تر موكول مي‌كنم
توي اين مدت كه ننوشتم اتفاق مهمي برام افتاد، يعني يكي از مهمترين اتفاقاتي كه براي هركس توي زندگي ممكنه بيفته. سامي اتاق آبي با يه مرحله جديد تو زندگيش روبرو شد. سامي اتاق آبي يه مقدار بزرگتر شد. از دنيايي كه واسه خودش ساخته بود و فكر مي‌كرد كه مرز دنيا همينه، پاشو فراتر گذاشت. فهميد كه آبي بودن تنها اين نيست كه چشمت رو روي بقيه رنگها ببندي و فكر كني هر رنگي كه سادگي آبي رو نداشته باشه رنگ نيست. فهميد كه آبي و آروم موندن وقتي هنره كه آدم خارج از دنياي خودش و فراتر از مرزهايي كه واسه خودش تعريف كرده و با تمام رنگها و ناملايمات روبرو شد و اونوقت تونست خودش رو مديريت كنه و با تمام قوانين آبي خودش كه از قبل داشته و اونها رو به خارج از دنياي خودش تعميم داده آبي و آروم موند، اونوقت ميشه گفت كه اون آدم يك آبي كامل هست و اين ارزشش خيلي بيشتره. فهميد كه فاصله حرف تا عمل بسيار است. فهميد كه اگر گاهي قوانين مرتاضانه و عارفانه خودشو نقض كنه، اونم به خاطر كسي كه قراره همپاي هميشگيش باشه نه تنها خللي به آنچه كه از قبل بوده و داشته وارد نمي‌آد بلكه تصوير زيباي لبخندي كه بر لباني نشانده هم آرامش بخش روح و جانش خواهد بود
سامي اتاق آبي و همراه مهربون زندگيش كه تمام تلاشش اينه كه مبادا سامي احساس كنه كه از قلمرو اتاق آبيش داره دور ميشه، مي‌خوان به كمك ذات مقدسي كه هميشه هميشه از اون بالا هواشونو داشته باهم قدم بذارن تو يه مرحله ديگه از زندگي. با دعاي شما
اينم يه گزارش كوچولو بود از اين مدتي كه آپديت نكردم. تا نوشته بعدي فعلا به سلامت